horror-serial-gorgan



در صورت موفقیت فصل اول سریال ویچر، فصل های خیلی بیشتری از آن تولید خواهد شد.

حدود یک ماه و نیم تا زمان پخش سریال ویچر (The Witcher) باقی مانده است؛ سریالی که انتظارات زیادی از آن می رود و در صورتی که با واکنش های مثبت و موفقیت زیادی همراه باشد، فصل های متعددی از آن تولید خواهد شد. درحالی که به تازگی شاهد انتشار تریلر جدید ویچر بودیم و تاریخ انتشار آن هم اعلام شد، شورانر این مجموعه در صحبت های اخیر خود به ایده ها و برنامه های سازندگان سریال برای ادامه ی آن اشاره کرده است. لورن اشمیت هیسریچ در گفت وگو با مجله SFX از هیجان خود بابت ادامه کار سریال صحبت کرده است و در جواب پرسشی در مورد ساخته شدن فصل دوم آن می گوید:

<< فصل دوم؟! من برای تولید هفت فصل از ویچر آماده هستم!

البته هنوز برای صحبت های رسمی در این زمینه زود است و هنوز سراغ تولید فصل دوم هم نرفته ایم (که از خدا می خواهم زودتر برویم)، ولی یکی از مواردی که در تولید سریال ویچر به آن توجه داشتیم این بود که چگونه مخاطبان را جذب و با خود همراه کنیم تا عطش دنبال کردن ماجراهای بعدی را داشته باشند. بدترین کاری که می توانستیم انجام دهیم این بود که همه ی انرژی خود را تنها روی یک فصل بگذاریم و جای کار بیشتری برای ادامه ی مسیر شخصیت ها و رشد شخصیت پردازی آن ها نگذاریم.>>

سریال ویچر کار بسیار دشواری برای جلب نظر مخاطبان خود دارد و علاوه بر افرادی که ازطریق کتاب ها یا بازی های ویدیویی این مجموعه با ویچر و شخصیت هایی مثل گرالت (Geralt) آشنا شده اند، مخاطبان بی شماری هم هستند که بدون آشنایی قبلی به سراغ آن خواهند آمد. از طرف دیگر با تولید مجموعه های عظیم و محبوبی مثل بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، سازندگان ویچر به هیچ وجه کار ساده ای در جذب مخاطبان گسترده برای محصول خود در پیش ندارند. البته یکی از تفاوت های بین ویچر و بازی تاج و تخت را می توان ارتباط بین سریال ها و کتاب های آن ها دانست و خیال تولیدکنندگان ویچر از این نظر راحت تر است، چرا که به کتاب های مختلف این مجموعه دسترسی دارند و می توانند از آن ها برای ادامه ی کار استفاده کنند. برخلاف بازی تاج و تخت که از یک مقطع زمانی نسبت به کتاب های ترانه یخ و آتش اثر جرج آر آر مارتین پیش افتاد و بعضی از مشکلات اساسی سریال هم از همان زمان آغاز شد.

هیسریچ صحبت های دیگری هم در مورد ویچر کرده است، از جمله اینکه بهتر است مخاطبان سریال خیلی هم به سرنوشت شخصیت های آن خوش بین نباشند:

<< شاید بهتر باشد خیلی هم به شخصیت های ویچر وابسته نشوید، چرا که هرچیزی در این سریال امکان پذیر است و قرار نیست تمام شخصیت های آن تا پایان فصل اول زنده بمانند و نمی توانم در این زمینه قولی به شما بدهم.>>

سریال ویچر با بازی هنری کویل در نقش گرالت، در تاریخ ۲۰ دسامبر (۲۹ آذر) از نتفلیکس (Netflix) پخش خواهد شد و به تازگی هم تصاویر جدیدی از آن منتشر شده است.


آل جین، تهیه کننده و نویسنده سریال The Simpsons خبرهای منتشر شده مبنی بر اتمام این سریال انیمیشنی را تکذیب کرد.

در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، سریال The Simpsons (سیمپسون ها) قرار نیست به این زودی به کار خودش پایان دهد. به تازگی دنی الفمن، آهنگساز این انیمیشن سریالی در مصاحبه با پادکست BigReviewski، تایید کرد که این سریال انیمیشنی به زودی قرار است به کار خودش پایان دهد و دیگر قرار نیست شاهد بازگشت سیمپسون ها باشیم. او در این مصاحبه گفت:

<<طبق چیزی که شنیدم، سریال در حال به پایان رسیدن است. من دقیقا نمی دانم این اتفاق چه زمانی رخ خواهد داد، اما شنیده ام که این آخرین سال آن است>>.

در ادامه و پس از این مصاحبه، آل جین، تهیه کننده و نویسنده انیمیشن The Simpsons به این خبر واکنش نشان داد و با انتشار توییتی در صفحه شخصی خود در توییتر گفت که این خبر درست نیست. بااین حال، او اطلاعات بیشتری را به اشتراک نگذاشت و تنها می دانیم که برخلاف گفته های الفمن، قرار نیست به این زودی شاهد به پایان رسیدن تولید و پخش این سریال انیمیشنی بسیار محبوب باشیم. در بهمن ماه سال گذشته نیز سریال The Simpsons برای فصل ۳۱ و ۳۲ام تمدید شد و بدین ترتیب تعداد قسمت های این سریال تا ۷۱۳ قسمت احتمالا افزایش خواهد یافت. این اولین تمدید این انیمیشن سریالی است که از زمان خرید فاکس قرن بیستم توسط والت دیزنی انجام شده و همچنین شاهد انتشار انیمیشن The Simpsons از سرویس استریم دیزنی پلاس نیز بوده ایم که مورد توجه نیز قرار گرفته است.

پخش فصل ۳۱ام سریال The Simpsons نیز از شهریور ماه امسال آغاز شده و در یک قسمت از آن قرار است شاهد حضور کوین فایگی، رئیس مارول استودیو و برادران روسو، کارگردانان فیلم Avengers: Endgame (اونجرز: پایان بازی)، به عنوان بازیگر و صداپیشه مهمان باشیم. فایگی و جو و آنتونی روسو قرار است در قسمت Bart and the Bad Guy حضور داشته باشند که این قسمت در تاریخ ۲۳ فوریه ۲۰۲۰ (۴ اسفند ۱۳۹۸) از شبکه فاکس منتشر خواهد شد. همچنین انتظار می رود که پخش فصل ۳۲ام انیمیشن The Simpsons نیز از سال ۲۰۲۰ آغاز شود.


هولت مک کالانی، بازیگر سریال Mindhunter دومین بازیگری است که به جمع بازیگران فیلم Cash Truck به کارگردانی گای ریچی، اضافه خواهد شد.

ماه گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه گای ریچی و جیسون استاتهام در یک اثر جدید با هم دوباره همکاری کنند. گای ریچی در همکاری دوباره با استودیوی فیلمسازی میرامکس (Miramax) وظیفه کارگردانی و نوشتن فیلمنامه بازسازی آمریکایی یک فیلم فرانسوی دلهره آور به نام فیلم Le Convoyeur را بر عهده گرفته که هنوز نام نسخه آمریکایی فیلم مشخص نشده است. همچنین جیسون استاتهام قرار است پس از سال ها دوباره با ریچی در این پروژه همکاری کند. حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، بازیگر دیگری به این پروژه اضافه شده است.

هولت مک کالانی، بازیگر سریال Mindhunter (شکارچی ذهن)، به جمع بازیگران فیلم Cash Truck (کامیون حمل پول) اضافه شده و قرار است نقش اصلی دیگر فیلم و نقش مقابل استاتهام را در این فیلم بازی کند.

مراحل فیلمبرداری و تولید فیلم Cash Truck (کامیون حمل پول) از ماه آینده در لندن آغاز و سپس به لس آنجلس انتقال خواهد یافت. استاتهام قرار است نقش شخصیتی به نام H که یک شخصیت سرد و مرموز دارد، را بازی کند که برای یک شرکت با کامیون های زرهی کار می کند که مسئول جابجایی صدها میلیون دلار پول در هفته در لس آنجلس است. مک کالانی نقش شخصیت به نام بولت را بر عهده دارد که تیم حمل و نقل کامیون ها را هدایت می کند و زمانی که H وارد می شود، شاید او کسی نباشد که خودش را در ابتدا معرفی کرده است. گفته می شود که اتفاقات فیلم Cash Truck در بازه های زمانی و بین شخصیت های مختلف تغییر می کند و روایت منسجمی دارد.

فیلم The Gentlemen (آقایان) با بازی متیو مک کانهی، فیلم بعدی ریچی است که این فیلم برای اکران در تاریخ ۲۴ ژانویه ۲۰۲۰ (۴ بهمن ۱۳۹۸) برنامه ریزی شده که ماه گذشته اولین تریلر این فیلم منتشر شد. مک کالانی بیشتر برای بازی در نقش ایجنت بیل تنچ در سریال Mindhunter شناخته می شود که این سریال هنوز در انتظار تمدید برای فصل سوم است. همچنین شاهد حضور او در آثار دیگری چون فیلم Sully (سالی)، فیلم Jack Reacher: Never Go Back (جک ریچر: هرگز بازنگرد) و فیلم Shot Caller (شات کالر) نیز بودیم. فیلم Cash Truck با همکاری استودیوی فیلمسازی میرامکس (Miramax) در دست ساخت است که هنوز تاریخ اکرانی ندارد و هنوز شرکتی نیز وظیفه انتشار آن را بر عهده نگرفته است.


فرانک میلر، نویسنده کمیک Sin City، با شرکت لجندری تلویژن به توافق رسیده است تا سریال Sin City را برای سرویس های استریم و شبکه های پرمیوم بسازند.

در سال ۲۰۰۵ بود که فرانک میلر، نویسنده کمیک Sin City، در جریان یک همکاری با رابرت رودریگز، این کمیک را روی پرده سینما به نمایش درآوردند. طبق جدیدترین اخبار سینما، این دو شخص مجددا وارد یک همکاری شده اند تا این بار Sin City را ازطریق یک مدیوم دیگر در دسترس قرار دهند. البته فعلا میلر و شرکت لجندری برای سریال تلویزیونی Sin City وارد همکاری شده اند، اما اعلام شده که رابرت رودریگز هم در مراحل آخر پیوستن به تیم ساخت سریال به سر می برد.

اگر رودریگز هم با شرکت لجندری قرارداد ببندد، درکنار فرانک میلر، استفان ال هیوریوکس و سیلن توماس، تهیه کننده اجرایی سریال سین سیتی خواهند بود. ال هیوریکس در گذشته تهیه کننده اجرایی فیلم Sin City: A Dame to Kill For هم بوده است. این در حالی است که سیلن توماس، مدیرعامل شرکت تولیدی میلر به حساب می آید. باتوجه به تم گرافیکی Sin City، به نظر می رسد این سریال روی سرویس های استریم و شبکه های پرمیوم در دسترس قرار بگیرد.

این در حالی است که اعلام شده از نظر محتوا سریال به اندازه ی یک فصل کامل خواهد بود که بتوان آن را روی شبکه های خانگی هم نشان داد. در قرارداد میلر هم ذکر شده که وی یک پیش درآمد از کمیک Sin City را خواهد نوشت.

این برای اولین بار نیست که Sin City در مقیاس کوچک تر درنظر گرفته می شود. در سال ۲۰۱۷ هم قرار بود یک سریال تلویزیونی با همکاری شرکت Weinstein و Dimension Films ساخته شود که گلن مازرا، شورانر The Walking Dead وظیفه نویسندگی و لن وایزمن وظیفه کارگردانی آن را برعهده داشت. بااین حال به خاطر مشکلات شرکت Weinstein، این سریال هیچ وقت پخش نشد.

قسمت اول Sin City توانست بازخوردهای خوبی را کسب کند و مورد توجه منتقدان و بینندگان هم قرار گرفت. این در حالی است که Sin City: A Dame to Kill For نتوانست آنطور که باید و شاید موفق شود. این فیلم در باکس آفیس ۳۹ میلیون دلار فروش کرد و نتوانست بیشتر از بودجه ۶۵ میلیون دلاری خود کسب درآمد داشته باشد.


رابطه جذاب دیگر، رابطه صمیمانه اوسامو و شوتا است. آرزوی اوسامو این است که شوتا او را پدر صدا کند. او در این خانواده در حال تمرین نقش پدر بودن است. شوتا را در راه پول در آوردن برای خانه شریک می کند. در دریا صمیمانه او را متوجه تغییرات بدنش می کند. حتی رابطه او و یوری را نیز مدیریت می کند. در پایان زمانی شوتا نام پدر را بر او می گذارد که دیگر اوسامو را از دست داده است. شوتا را می توان درواقع ادامه شخصیت کیوکو درNobody Knows دانست که حال به یک خانواده دیگر آمده است و کاملا آماده مسئولیت پذیریست. او به نوعی در تمام این مدت متوجه غیر واقعی بودن هویت خودش در این خانواده است. به همین دلیل هیچ گاه نمی تواند رو در روی اوسامو او را پدر صدا بزند.

در این میان تنها شخصیت آکی پرداخت زیادی ندارد و تغییر چندانی در این خانواده نکرده است. او را بیشتر آدمی تنها می بینیم که کار کردن در یک کلوب جنسی روزبه روز او را تنها تر هم می کند. از گذشته رابطه او با خانواده اش نیز چیز چندانی دستگیرمان نمی شود.

خانواده ان فروشگاه، صمیمیت و ارتباطی را در بین اعضایش دارد که از سنت خانواده های ژاپنی می آید، اما کورئیدا در جامعه مدرن ژاپن دیگر نشانی از آن را نمی بیند

یوری که با آمدنش موجب صمیمیت بیشتر افراد این خانواده شده بود، در ادامه با ی ناشیانه اش عاملی برای فروپاشی آن می شود. همچنین به ی های افراد خانواده ناخواسته پایان می دهد. خانواده ای که وقتی دربرابر قانون قرار بگیرند دیگر هویتی ندارند. در سکانس هایی که کورئیدا دوربینش را در جایگاه مخاطب قرار داده تا اعترافات شخصیت هایش را بشنوند، خودش را از قضاوت مبرا کرده و آن را به عهده مخاطبان گذاشته است. هریک از شخصیت ها دربرابر چشمان مخاطب از گذشته ای که از آن آمده اند حرف می زنند. گذشته ای که نشان می دهد که این شخصیت ها آنقدر هم خوب نبودند ولی سیاه هم نیستند. شخصیت های فیلم ان فروشگاه به معنای واقعی خاکستری اند. وقتی ارزش خود را بقای خانواده به هر قیمتی گذاشته اند، قضاوت آن ها سخت می شود. قانون نمی تواند این خانواده را درک کند پس نباید با آن رو به رو شوند. آن وقت منطقی است که برای مادربزرگ اورژانس خبر نکنند. یا در مقیاس تلخ تر وقتی شوتا گیر افتاده است، اعضای باقی مانده به دنبال فرار باشند. اما چنین خانواده ی همان طور که مادربزرگ می گفت دوام زیادی ندارد.

حال در ادامه سرنوشت های نامعلوم زیادی پیش رویمان قرار دارد. همان طور که در فیلم Nobody Knows کورئیدا، کسی نمی داند سرنوشت بچه های باقی مانده در پایان فیلم چه خواهد شد، در اینجا نیز نمی دانیم که سرنوشت یوری و شوتا چه خواهد شد. نمی دانیم آیا خانواده واقعی یوری، دوباره او را سر راه خواهند گذاشت یا نه؟ اما تفاوتی که بچه های این فیلم با فیلم Nobody Knows دارند این است که آن ها شانس این را دارند که در دل یک خانواده جای بگیرند. یوری به خانواده واقعی اش بازگشته است و شوتا نیز به دنبال آن ها خواهد رفت. شاید می توانیم امیدوار باشیم بلاخره یوری و شوتا برخلاف اکثر بچه های سینمای کورئیدا، رنگ مدرسه را به خود ببینند. همچنین یوری و شوتا هرکدام یکبار به سزای عمل خود رسیده اند و شاید در ادامه راهی اخلاقی را برای پول در آوردن انتخاب کنند.

در پایان می توان گفت، خانواده ان فروشگاه، صمیمیت و ارتباطی را در بین اعضایش دارد که از سنت خانواده های ژاپنی می آید، اما کورئیدا در جامعه مدرن ژاپن دیگر نشانی از آن را نمی بیند. فروپاشی این خانواده در انتها، به نوعی نشان از فروپاشی جامعه سنتی ژاپن نیز می تواند باشد.


بازرترین تمهید کورئیدا در فیلمنامه، بازی با اسامی است. به عنوان مثال وقتی یوری به جمع این خانواده می آید و آن ها تصمیم می گیرند که او را نگه دارند، نام او را لین می گذارند. یا حتی متوجه می شویم آکی نام خواهرش را روی خود گذاشته است. اوسامو در اعترافات پایانی فیلم نام دیگری داشته است. این اسامی تاکیدی بر دوگانه بودن زندگی آنهاست. یا در رویکردی دیگر، کورئیدا در چندین نما، از انعکاس تصاویر این خانواده در آینه استفاده می کند. گویی هر آنچه از زندگی این آدم ها می بینیم، وجه دیگری داشته است که آن را ندیده ایم. نمی دانیم کدام خانواده هویت واقعی آنهاست. خانواده ای که از آن بیرون آمده اند یا خانواده ای که در حال حاضر دارند؟

وقتی نوبویو در ساحل به مادربزرگ می گوید: <<گاهی اوقات بهتره که خانواده خودت رو انتخاب کنی>>، مادربزرگ در جواب می گوید: <<البته اگر توقعی نداشته باشی>> و سپس به زیبایی نوبویو اشاره می کند که شاید شایسته انتخاب بهتریست. این دو دیالوگ واکنش ما را نیز نسبت به این خانواده دوگانه می کند. ما نمی دانیم گزاره <<انتخاب خانواده به دست خود>> را تایید کنیم یا نگران آن باشیم. وقتی در ادامه همین دیالوگ، اعضای خانواده دستان خود را گرفته اند و از روی موج ها می پرند، این حس به ما القا می شود که گویی این خانواده می تواند از دل تمام سختی ها عبور کند، اما مسیری که کورئیدا در سی دقیقه پایانی طی می کند، بیشتر این گزاره را به ما یاد آور می شود که شاید ما تنها یک گزینه برای انتخاب خانواده خود داریم. اعضای این خانواده محکومند به آغوش خانواده واقعی خود برگردند. به تعبیر بهتر، خانواده ای که در ۹۰ دقیقه ابتدایی فیلم می بینیم، بیشتر حکم یک تلنگر زدن به اعضایش را دارد. گویی آن ها در دل این بستر خود را برای نقش پذیری آماده می کنند تا بعدا در خانواده واقعی خود بهتر زندگی کنند. همان طور که ورود یوری به خانه آن ها نیز یک تلنگر است و همه را متوجه حس های فراموش شده در خودشان می کند. حتی در لایه های پنهانی فیلم، معصومیت یوری، می تواند تلنگری به جامعه مدرن ژاپن باشد که انگار امثال یوری را نمی بیند. به گونه ای که یوری حتی مجبور به ی می شود تا جایی در میان آن ها داشته باشد. اگر آینده یوری تباه شود دیگر چیزی از این جامعه باقی نمی ماند. به همین دلیل است که هریک از افراد خانواده گویی بخشی از گذشته و فقدان خود را در یوری می بینند و به واسطه او می خواهد آن را جبران کنند.

ورود <<یوری>> به خانه آن ها به مثابه یک تلنگر است که همه را متوجه حس های فراموش شده در خودشان می کند

نوبویو که نمی تواند صاحب فرزند شود و گذشته اش چیزی شبیه به یوری بوده است، تمرین مادر بودن می کند. در صحنه ای که لباس های قدیمی یوری را آتش می زند (درواقع سعی دارد هویت قبلی او را پاک کند) و محکم یوری را در آغوش گرفته است، گویی تمام حسرت های زندگی اش را با این در آغوش کشیدن به ما نشان می دهد. این تمام چیزی است که نوبویو آن را دوست داشتن نام می گذارد. مادربزرگ نیز (که در واقعیت مادربزرگ آکی نیز است) به یادش می افتد که برای یوری لباس بدوزد. محبتی که پیش از آن فراموش کرده است در حق آکی انجام دهد. مادربزرگی با نقش آفرینی (ین کیکی) که درواقع مادر بزرگ همیشگی فیلم های کورئیداست. مادربزرگی که کاملا خاکستریست. از تنهایی گریزان است و حاضر است به همه محبت کند تا او را تنها نگذارند. در روی دیگر همچنان حسابرس است و سعی دارد هر طور شده برای بقای زندگی خود پول در بیاورد. اینجا است که حتی شخصیت های پیر کورئیدا نیز به راحتی تسلیم نمی شوند و منفعل نیستند. این مادربزرگ در تمام فیلم ها ادامه پیدا کرده است تا نهایتا در این فیلم برای همیشه آرام بگیرد.


فیلم Shoplifters <<ان مغازه>> ساخته هیروکازو کورئیدا را می توان به نوعی عصاره فیلم های قبلی او دانست که حال در این اثر تکامل یافته است.

هیروکازو کورئیدا از آن دسته فیلمسازانی است که می توانیم نامش را فیلمساز مولف بگذاریم. فیلمسازانی که اگرچه در کارنامه خود چندین فیلم ساخته اند، اما درواقع باید بگوییم که آن ها همواره خواسته اند یک فیلم بسازند و فقط آن را قدم به قدم کامل کرده اند. کورئیدا در طول سیزده فیلم خود (به جز فیلم Third Murder که البته آن هم رگه هایی از مولفه های کورئیدا را در قالب ژانردارد)، چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا مولفه هایش مشترک است.

فقدان هویت و اصالت یافتن در دل خانواده، فقر و حاشیه نشینی، نگاه به تربیت کودکان و نوجوانان از منظر تحصیل، مسئولیت پذیری و بلوغ و به طور کلی پرداختن به آدم هایی که گویی درجامعه مدرن ژاپن دیده نمی شوند، دغدغه هایی هستند که کورئیدا غالبا این ها را از نگاه یک دروبین ثابت، در نماهای لانگ شات به همراه میزانسن هایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش می گذارد. به نوعی فیلم هایش روی مرز شعار زدگی و سانتی مانتال ایستاده اند و به ندرت لغزش به یک سو می کنند. دلیلش این است که او غالبا نگاه انتقادی اش را در فضا سازی حاکم بر آدم هایش نشان می دهد و دوربینش بدون قضاوت و با فاصله از سوژه ها قرار می گیرد. به عنوان مثال در فیلم ان فروشگاه ما تنها از یک قاب متوجه می شویم که آن ها حاشیه نشین هستند.

جایی که شوتا و یوری درکنار رودخانه قدم می زنند و به وسیله حصاری کاملا از خانه های شهری در بک گراند جدا شده اند. کورئیدا در این فیلم حرف هایش را در قاب هایی می زند که سهمی برای آسمان قائل نیست و شخصیت هایش میان انبوهی از خانه های حاشیه ای محبوس شده اند. اکثرا در محوطه خانه نماهای لانگ به ما نشان می دهد تا کاملا بر فضای خانه اشراف داشته باشیم و برای قضاوت چیزی را از دست ندهیم. همچنین نماهای لانگ او باعث می شود که با ایجاد سه سطح Midground ،Foreground و Background در فضای خانه ای کوچک ایجاد عمق کند. در طراحی صحنه خانه، خرت و پرت های فراوانِ ریز و درشت در اطراف آدم ها دیده می شود که در خدمت فضا سازی آن خانه است و اگر فقری وجود دارد صرفا در همین فضا سازی دیده می شود. از حال و هوای شخصیت های فیلم به هیچ عنوان نمی شود فهمید که آن ها فقیرند یا خود را شکست خورده می دانند.

در سینمای کورئیدا، شخصیت هایی از پیر و جوان گرفته تا نوجوانان و کودکانی را شاهد هستیم که هیچ یک آدم هایی از پیش باخته نیستند و برعکس آن ها را بسیار صاحب اراده و مسئولیت پذیر می بینیم که می خواهند به سختی پول در بیاورند و زندگیشان را بگذرانند. کورئیدا همچون یک چشمِ ناظر، تنها مشاهدات خود را در اختیار ما می گذارد و سعی نمی کند با احساساتی کردن بیش از حد مخاطب یا سیاه نمایی، برای شخصیت هایش ترحم بخرد. همین مشاهدات به اندازه کافی دردناک و تاثیر گذار هستند و حرمت آدم هایش را هم حفظ می کنند. چنین تمهیداتی حاصلش شده است یک سینمای به شدت اخلاقی و انسانی که جهان امروز به آن نیاز دارد. به تماشای برنده نخل طلای کن ۲۰۱۸ بنشینید و سپس با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید. لازم به ذکر است که فیلم ان فروشگاه به هیچ عنوان فیلمی برای یکبار دیدن نیست و پس از رازگشایی انتهای آن، باید چند باره به تماشای این فیلم بنشینید و در تماشای زندگی این خانواده صبوری کنید.

در ادامه جزییات داستان فیلم لو می رود

کورئیدا غالبا زندگی شخصیت هایش را از نگاه یک دروبین ثابت، در اندازه نماهای غالبا لانگ شات، به همراه میزانسن هایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش می گذارد.

وقتی اوسامو و شوتا، در ابتدای فیلم، از یک فروشگاه ی می کنند، حس می کنیم قرار است فیلمی تماشا کنیم که به موقعیت های جذاب از انواع ی ها بپردازد. غافل از آنکه ما صرفا شاهد یک روز دیگر از زندگی یک خانواده بودیم که برای امرار معاش روی به ی آورده اند و قرار نیست فیلمی صرفا درباره ی ببینیم. ی هم از مسائفهرست که گویی در حاشیه فیلم قرار می گیرد. هدف اصلی کورئیدا باز هم خانواده است. خانواده ای که از نگاه او همه چیز در آن معنا می یابد و اصالت می پذیرد. هر فرد می تواند در دل آن نقشی بپذیرد و به واسطه آن نقش به زندگی اش معنا ببخشد. کورئیدا در دل فیلم هاش اکثرا به طریقی ما را به مفهوم خانواده که نشانی از سنت ژاپن نیز در آن است ارجاع می دهد. گاهی فقدان یکی از اعضا موجب می شود که افراد دوباره به خانه پدریشان بیایند و ارزش های گذشته شان را مرور کنند، فیلم های همچون Still Walking و After Storm. گاهی فرزندان یک خانواده با نبود پدر و مادرشان مجبور می شوند خود یک خانواده تشکیل دهند مانند Nobody Knows. حتی ممکن است فرزندانی در خانواده هایی کاملا متفاوت زندگی کنند و به ناگاه متوجه شوند متعق به خانواده ای دیگر هستند و هویت دیگری دارند مانند Like Fther Like Son.

این بار در ان فروشگاه، آدم های غریبه ای هرکدام نقشی را پذیرفته اند تا جمعی به نام خانواده را دور هم تشکیل دهند. ساموتا در نقش پدر، شوتا در نقش پسر، نوبویو در نقش مادر، هاتسوئه در نقش مادر بزرگ، آکی در نقش خواهر بزرگتر شوتا و یوری، کودکی که در مسیر فیلم به جمع آن ها اضافه می شود نقشی به عنوان خواهر کوچک شوتا را می پذیرد. جالب است که هر یک از افراد پیش از ورود به این جمع، هویت دیگری داشته اند و در دل این خانواده هویت تازه ای را برای خود دست و پا کرده اند. حال کورئیدا برای به تصویر کشیدن این دوگانگی، تمهیدات خاصی را اندیشیده است.


مارول برای فیلم بعدی دکتر استرنج از Jade Bartlett برای نوشتن داستان فیلم کمک می گیرد. فیلم بعدی که به این قهرمان جادویی دنیای مارول اختصاص پیدا خواهد کرد Doctor Strange in the Multiverse of Madness نام دارد. به این ترتیب به زودی شاهد بازگشت بندیکت کامبربچ در نقش دکتر استرنج، همچنین بندیکت وانگ در نقش وانگ، و الیزابت اولسن در نقش اسکارلت ویچ خواهیم بود.

کارگردانی فیلم جدید دکتر استرنج را اسکارت دریکسون بر عهده خواهد داشت. در مورد نقش بارلت در نویسندگی فیلم باید گفت که مشخص نیست او به تنهایی کار نویسندگی را انجام خواهد داد یا آن که فیلم نامه محصول همکاری مشترکش با دریکسون خواهد بود. نویسندگی فیلم اول دکتر استرنج را دریکسون، رابرت کارگیل و جان اسپیتز بر عهده داشتند.

مارول که تقریباً هیچ فیلم ضعیفی در این سال ها تولید نکرده، امیدوار است فیلم دوم مجموعه دکتر استرنج هم مانند فیلم اولش سود زیادی برای این شرکت به همراه داشته باشد. فیلم اصلی دکتر استرنج در سال 2016 اکران شد که حاصل فروش جهانی آن 677 میلیون دلار بود. منتقدین هم از این فیلم استقبال کردند که امتیاز بالای 89 درصد در راتن تومیتوز کاملاً گویای این واقعیت است.

فیلم بعدی مارول در سینماها بلک ویدو (بیوه سیاه) خواهد بود که سال 2020 اکران می شود. پس از آن فیلم جاودانه ها (The Eternals) روی پرده خواهد رفت. وجه مشترک هر دو فیلم آن است که کارگردانی هر دو فیلم را یک زن بر عهده دارد.

در حال حاضر به غیر از دکتر استرنج، مارول چند دنباله دیگر را هم در دست اجرا دارد که طی دو سال آینده اکران خواهند شد.

اولین مورد تور: عشق و رعد (Thor: love and thunder) است که قرار است سال 2021 اکران شود و مورد بعدی بلک پنتر 2 (Black Panther 2) است که قرار است سال 2022 به نمایش در آید.

از پروژه های دیگر مارول که در طی دو یا سه سال آینده تکمیل خواهند شد باید به شانگ چی (Shang Chi) که برای سال 2021 باید آماده شود و محافظین کهکشان 3 اشاره کرد.


: HBO سریالی را از روی یک رمان درباره اساطیر یونانی می سازد.

به نقل از هالیوود ریپوتر شبکه HBO سریالی از یک رمان با نام Circe نوشته <<مادلین میلر>> می سازد. این کتاب جزو کتاب های پر فروش بوده و حالا این شبکه قرار است یک روایت امروزی و مدرن از اساطیر یونانیدر ۸ قسمت از این کتاب تولید کند.

زوج نویسنده Rick Jaffa و Amanda Silver که قبلا کارهایی مانند دنیای ژوراسیک و سرزمین میمون ها را نوشته اند نویسندگان و تهیه کنندگان این سریال خواهند بود .Circe در حقیقت یک نیمف است؛ نیمف ها همان الهه های کوچک در طبیعت هستند که غالبا در ادبیات اساطیر یونان دوشیزگان جوان توصیف می شوند.

او یکی از این نیمف ها است که در حال قدرتمند شدن و تبدیل به یک جادوگر بزرگ است که می تواند اینبار با خدایگان و تایتان ها و هیولاها مبارزه کند.

داستان درباره عشق، خیانت، تراژدی، کشمکش بر سر جاودانگی است که از نگاه نه روایت می شود. سارا آبری سرپرست سریال های تولیدی HBO MAX گفته که از طرفداران آثار زوج نویسنده است و مطمئن است که ایندو قدرت لازم برای خلق یک سریال درباره جهان های حماسی و تخیلی را دارند که کارکاترهای احساسی و جانداری در آن زندگی می کنند. او اظهار امیدواری کرده است که سریال Circe با داشتن یک تیم رویایی وارد زندگی خواهند شد.

در این سریال بازیگرانی چون انسل الگورت، آنا کندریک و کیلی کوئوکو بازی خواهند کرد.


دوشنبه این هفته، ۴ نوامبر بخش اول فصل اول سریال نیروی اهریمنی او (His Dark Materials) آغاز شد. یک سریال فانتزی و ماجراجویی ایتالیایی که براساس رمان هایی به همین نام از <<فلیپ پولمن>> ساخته شده است.

قرار است فصا اول سریال His Dark Materials به طور همزمان از شبکه های تلویزیونی BBC One و HBO پخش شود. شبکه بی بی سی وان یک روز زودتر و در سوم نوامبر امسال شروع به پخش اولین قسمت این سریال کرد.

این برنامه هفتگی خواهد بود و هر هفته یک روز زودتر در بریتانیا و در روز بعدی، تماشاچیان امریکای شمالی و دیگر کشورهای جهان شاهد قسمت های جدید <<نیروی اهریمنی او>> خواهند بود.

شبکه اچ بی او به طور همزمان پخش دو سریال فانتزی را در آغاز کرده است تا شاید بتواند خلاء سریال پر مخاطب گیم اف ترونز را جبران کند. سریال نخست به نام <> رتبه های خوبی در بررسی ها و کانال سریال های تلویزیونی کسب کرده است.

اما دومین سریال فانتزی اچ بی او، <> است. یک لایو اکشن اقتباسی از رمان های تخیلی <<فلیپ پولمن>> که قرار است با بودجه زیادی برای طرفداران فیلم های فانتزی ساخته شود. فصل اول این سریال در ۸ قسمت است و سفارش ساخت فصل دوم آن هم داده شده که احتمالا در سال ۲۰۲۰ پخش می شود.

کارگردان این سریال <<جک تورن>> و تهیه کنندگی <<نیو لاین سینما>>، <<جین ترانتز>> و <<جولی گاردنر>> به طور همزمان است. در این سریال شاهد برخی از بازیگران و صداپیشگان معروف هستیم.

بازیگرانی مانند دافنه کین، لین-منوئل میرندا، جیمز مک آووی، روث ویلسون، کلارک پیترس، ایان گلدر، ویل کین، جورجینا کمپبل، ایان گلدر، آن-ماری داف، جیمز کازمو، مت فریزر، جف بل و روتا گدمینتاس در این پروژه حضور دارند و هلن مک کروری، دیوید سوشی، کریستلا آلونز، کیت کانر و جو تندبرگ نیز صداپیشگی حیوانات این سریال را برعهده گرفتند.

اگرچه غالب هنرمندان این سریال سرشناس نیستند و از بازیگران سریال های بی بی سی وان انتخاب شدند ولی نوع شخصیت پردازی و بازی آن ها می توان باعث پر مخاطب شدن سریال شود.

رتبه خوب؛ آمار خوب تر

استقبال از قسمت اول این سریال بسیار خوب بوده است و توانسته نظر مساعد تماشاچیان و منتقدان را جلب کند. طبق آماری که فعلا منتشر شده؛ بیش از ۷۰۰ هزار نفر قسمت اول سریال <> را به طور مستقیم در یک شب از اچ بی او تماشا کردند.

سریال چرنوبیل در اردیبهشت ماه توانسته بوده به رکورد ۷۵۰ هزار بیننده در یک شب روی پلتفرم های مختلف شبکه HBO برسد و اکنون آمار بیننده های <> نشان می دهد شروع خوبی حداقل تا به اینجا داشته است.

داستان فیلم <<نیروی اهریمنی او>> پیرامون دو نوجوان ماجرا جو به نام های <<لایرا بلاکوا>> و <<ویل پری>> است. آن ها در دو جهان موازی زندگی می کنند ولی درگیر یک ماجرای اسرارآمیز می شوند.

اچ بی او امید زیادی دارد که سریال اقتباسی او از رمان های تخیلی <<فلیپ پولمن>> بتواند راهی را برود که هری پاتر، گیم اف ترونز و دیگر سریال ها اقتباسی از رمان های تخیلی حد فاصل سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ رفتند و به موفقیت بزرگی برسد.


یک سریال جدید و هیجان انگیز با لایه های روانی است که توانایی همراه کردن شما عزیزان را در خودش دارد به شرطی که به کارهای مخفی و هکرهای ضد سرمایه داری علاقه مند باشید.

سم اسماعیل سازنده اصلی سریال به قدری به نکات ریزی از هک را استوار کرده بر سریالش که بزرگترین هکرها هم از این موضوع که چگونه به این نکات ریز در سریال مستر روبات پرداخته شده است ، متعجب شدن .مهم ترین تلاش اسماعیل کسب اعتماد مدیران شبکه USA Network بوده که به مرور نویسندگی تمام قسمت ها و کارگردانی تمام قسمت ها را به خودش محول کردند تا جهان بینی بیشتر سم بر لایه لایه های سریال رسوخ کند.

نقاط قوت سریالMr Robot

-دریافت جوایز مهم، گلدن گلاب برای سم اسماعیل (نویسنده،طراح،کارگردان و تهیه کننده) به همراه کریستین اسلیتر (بازیگر نقش مستر روبات و تهیه کننده) امی برای رامی مالک (بازیگر نقش الیوت ، مستر روبات )

-سریال به راحت ترین شکل ممکن حتی آموزشی برای هکر شدن شما درونش وجود دارد.

-داستانی به شدت با دقت و ریزبینانه که در بین تماشاگران باعث چندین بار دیدن هر قسمت برای درک بهتر آن شده است.

-رنگ آمیزی که در طراحی صحنه ها استفاده شده به اصل وجودی سریال برمیگردد ،این دارک بودن باعث جذب ببینده و کنجکاوی بر انگیز میتواند باشد.

-موسیقی یکی از مهم ترین شخصیت های اصلی است و به نوعی نقش خودش را در لحظات مهم ایفا میکند.

نقاط ضعف سریال Mr Robot

1-تکراری شدن رفت آمد شخصیت مستر روبات در جلد الیوت به عنوان مثال مستر روبات در حالت الیوت یک کاری را میکند ولی بعد ها الیوت متوجه هیچ کدامشان نمیشود.

2-حس شدن چندین باره مستر روبات در سریال ( در صورتی که نباید دیگر شخصیت ها حس اش کنند جز الیوت)

3-یکی از نکات ضعف سریال که مهم هم هست این خواهد بود که شما از فصل دوم یا حتی از فصل سوم هم سریال را ببینید موضوع اصلی سریال در آنچه گذشت قسمت اول آن فصل به طور کلی گفته میشود .

4-متاسفانه گاهی سکانس ها چه از نگاه دوربین و حتی در ادای دیالوگ ها گاهی شبیه آن در بعضی فیلمها و سریال ها نزدیک و گاهی مو به مو همان دیالوگ ها و همان نگاه دوربین و همان طراحی صحنه را داریم.

5-تا به حال با پخش شدن سه فصل به قدری همان روایت در حال تکرار است که باعث آزارم شد و اگر این سریال تمدید هم شود فقط و فقط قسمت پایانی از فصل پایانی راخواهم دید.

جمع بندی:

ولی این را هم در نظر بگیرید که سریال شما را سرشار از هیجان خواهد کرد و کمک شایانی به شما در مقابله با مشکلاتتان خواهد بود به خصوص اگر با خودتان حرف میزنید و دلتون هم میخواهد کارهای بزرگ و چالشی را به جان بخرید و رو به رو بشوید ،مستر روبات پیشنهاد خوبی خواهد بود. الیوت خود شما را درون خودش به شما تقدیم میکند . الیوت با شما درد و دل میکند. الیوت گاهی به شما بی اعتماد میشود و باید خودتان را به او ثابت کنید.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Beautiful dreams come true هستی مگ -علمی دانلود فیلم و سریال ساخت و طراحی اپلیکیشن اندروید و آیفون سایت گویا کتاب گروه طرح و برنامه استان کردستان fanoosekhl گيجُ منگ آموزش دروازه بانی فوتبال|دروازه بان فرهنگ و هنر